حمایت از گنج‌نما




 

غزل شمارهٔ ۷۸۷

سوختم از جفات من حق وفا که همچنین

ز آتش دل گداخت تن جان شما که همچنین

هر که بپرسدت چسان روز شود شب کسان

پرده ز چهره برفکن رو بگشا که همچنین

گویم اگر چسان فتد نور بعالم از رخی

خور منما که همچنان رخ بنما که همچنین

دم ز قیامت ارزنم قامت خود بمن نما

فتنه چگونه میشود خیز بیا که همچنین

گویم اگر چسان روز جان ز تن از برم برون

جان بتن آیدم چسان در برم آ که همچنین

حرف شکر اگر رود خنده بزیر لب بیار

ور ز گهر سخن رود لب بگشا که همچنین

راه سروش بسته شد ناطقه را دهان ببند

کس برسد دگر تو فیض باز سرا که همچنین