حمایت از گنج‌نما




 

غزل ۲۸۲

به لحد چگونه زین غم، دلم آرمیده باشد

که لبی چنان به مرگم، چو تویی گزیده باشد

اثر از نمک چو یابد، دلم از شراب دایم

که ز جام قطرهٔ می، ز لبش چکیده باشد

چو رود، ملول گردم، ز برم ، کناره سوزد

که به شومی من آیا، سخنی شنیده باشد

نبرد دل غیورم، ز خدنگ یار لذت

به کدام دل ندانم، هوسش خلیده باشد

چو رسد رفیق بر من، نگرد به گریه دایم

که به تازگی زمانی ، به رخ تو دیده باشد

دهد آن کسی به عرفی، به کمند آرمیدن

که ز غمزهٔ تو در خون، نفسی تپیده باشد

< غزل ۲۸۳

        

غزل ۲۸۱ >