نوری که همی جمع نیابی در مشت
ناری که به تو در نتوان زد انگشت
دهری که شوی بر من بیچاره درشت
بختی که چو بینمت بگردانی پشت
< رباعی شمارهٔ ۸۷
رباعی شمارهٔ ۸۵ >