چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره
امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!
کان هم شب وصل در گلو ماند گره
< رباعی شمارهٔ ۳۲
رباعی شمارهٔ ۳۰ >