خاقانی را آنکه بود سلطان هنر
چون شمع بسی نشست بر کرسی زر
اکنون چو چراغ است به کشتن درخور
بر نطع نشسته اشک ریزان در بر
< رباعی شمارهٔ ۱۶۷
رباعی شمارهٔ ۱۶۵ >