آن دل که تو دیدهای زغم خون شد و رفت
وز دیدهٔ خون گرفته بیرون شد و رفت
روزی به هوای عشق سیری میکرد
لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت
< رباعی شمارهٔ ۱۶۸
رباعی شمارهٔ ۱۶۶ >