حمایت از گنج‌نما




 

هجرانی

تلخ

چون قرابه‌ی زهری

خورشید از خراشِ خونینِ گلو می‌گذرد.

سپیدار

دلقکِ دیلاقی‌ست

بی‌مایه

با شلوارِ ابلق و شولای سبزش،

که سپیدیِ خسته‌ْخانه را

مضمونی دریده کوک می‌کند.

مرمرِ خشکِ آبدانِ بی‌ثمر

آیینه‌ی عریانیِ‌ شیرین نمی‌شود،

و تیشه‌ی کوه‌کن

بی‌امان‌ْتَرَک اکنون

پایانِ جهان را

در نبضی بی‌رؤیا تبیره می‌کوبد.

کُند

همچون دشنه‌یی زنگاربسته

فرصت

از بریدگی‌های خونبارِ عصب می‌گذرد.

۱۳ تیرِ ۱۳۵۷

لندن

© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

< هجرانی

        

هجرانی >