حمایت از گنج‌نما




 

تراو

در آ، که کران را برچیدم، خاک زمان رفتم، آب نگر پاشیدم.

در سفالینه چشم ، صدبرگ نگه بنشاندم، بنشستم.

آیینه شکستم، تا سرشار تو من باشم و من. جامه نهادم. رشته گسستم.

زیبایان خندیدند، خواب چرا دادمشان، خوابیدند.

غوکی می جست، اندوهش دادم، و نشست.

در کشت گمان، هر سبزه لگد کردم. از هر بیشه ، شوری به سبد کردم.

بوی تو می آمد، به صدا نیرو، به روان پر دادم، آواز در آ سر دادم.

پژواک تو می پیچید، چکه شدم، از بام صدا لغزیدم، و شنیدم.

یک هیچ ترا دیدم، و دویدم.

آب تجلی تو نوشیدم، و دمیدم.

< تنها باد

        

تا گل هیچ >