حمایت از گنج‌نما




 

پاسخ دادن رامین ویس را

دگر باره جوابش داد رامین

سر از چنین مکش اى ماه چندین

تو این گفتار را حاصل ندارى

به بیل صبر ترسم گل ندارى

زبان با دلت همراهى ندارد

دلت زین گفته آگاه ندارد

دلت را در شکیبایى هنر نیست

مرو را زین که مى گویى خبر نیست

تو چون طبلى که بانگت سهمناکست

و لیکن در میانت باد پاکست

زبانت مى نماید زود سیرى

و لیکن نیست دل را این دلیرى

زبانت دیگرست و دلت دیگر

که این از حنظلست و آن ز شکر

خداى من بتا بر آسمان نیست

اگر بر من دل تو مهربان نیست

و لیکن بخت من امشب چنینست

که چون بدخواه من با من به کینست

مرا در برف چون گمراه ماندست

زمن تا مرگ یک بیراه ماندست

نیارم بیش ازین بر جاى بودن

نهیب برف و سرما آزمودن

تو نادانى و نشنودى مگر آن

که از بدخواه بدتر دوست نادان

اگر نادان بود بایسته فرزند

ازو ببرید باید مهر و پیوند

من ایدر در میان برف و سرما

تو در خانه میان خز و دیبا

همى بینى مرا در حال چونین

همى گویى سخنهاى نگارین

چه جاى این سخنهاى درازست

چه وقت این همه گشّى و نازست

تو از گشّى سخن نا کرده کوتاه

گلوى من بگیرد مرگ ناگاه

مرا مردن بود در رزمگاهى

که گرد من بود کشته سپاهى

چرا به فسوس در سرما بمیرم

چرا راه سلانت بر نگیرم

نخواهى مرمرا بر تو ستم نیست

چو من باشم مرا دلدار کم نیست

ترا موبد همیدون باد در بر

مرا چون تو یکى دلدار دیگر

چو من بر گردم از پیشت بدانى

کزین تندى کرا دارد زیانى

کنون رفتم تو از من باش پدرود

همى زن این نوا گر نگسلد رود

من آن خواهم که تو باشى شکیبا

چه خواهد کور جز دو چشم بینا

تو موبد را و موبد مر ترا باد

به کام نیک خواهان هر دوان شاد