حمایت از گنج‌نما




 

بخش ۱۰۱ - تصورات مرد حازم

آنچنانکه ناگهان شیری رسید

مرد را بربود و در بیشه کشید

او چه اندیشد در آن بردن ببین

تو همان اندیش ای استاد دین

می‌کشد شیر قضا در بیشه‌ها

جان ما مشغول کار و پیشه‌ها

آنچنان کز فقر می‌ترسند خلق

زیر آب شور رفته تا به حلق

گر بترسندی از آن فقرآفرین

گنج هاشان کشف گشتی در زمین

جمله‌شان از خوف غم در عین غم

در پی هستی فتاده در عدم