حمایت از گنج‌نما




 

شمارهٔ ۱۶۶

مردکی غرقه بود در جیحون

در سمرقند بود پندارم

بانگ می‌کرد و زار می‌نالید

که دریغا کلاه و دستارم

چو دوستان تو را بر تو دل بیازارم

چه حسن عهد بود پیش نیکمردانم

بلی حقیقیت دعوی دوستی آنست

که دشمنان تو را بر تو دوست گردانم