Logo



 

شب من سحر نمودی که به طلعت آفتابی

شب من سحر نمودی که به طلعت آفتابی

تو به طلعت آفتابی سزد اینکه بی حجابی

تو بدرد من رسیدی بضمیرم آرمیدی

ز نگاه من رمیدی به چنین گران رکابی

تو عیار کم عیاران تو قرار بیقراران

تو دوای دل فگاران مگر اینکه دیریابی

غم و عشق و لذت او اثر دو گونه دارد

گهی سوز و دردمندی گهی مستی و خرابی

ز حکایت دل من تو بگو که خوب دانی

دل من کجا که او را بکنار من نیابی

به جلال تو که در دل دگر آرزو ندارم

بجز این دعا که بخشی به کبوتران عقابی