حمایت از گنج‌نما




 

غزل شمارهٔ ۲۹۱

شرم از خط پیشانی ما ریخته شقها

زین جاده نرفته‌ست برون نقب عرقها

درس‌همه درسکتهٔ تدبیرمساوی ست

در موج‌گوهر نیست پس و پیش سبقها

زین خوان تهی مغتنم حرص شمارید

لیسیدن اگر رو دهد از پشت طبقها

بی‌ماحصل مشق دبستان وجودیم

باید به خیالات سیه‌کرد ورقها

فریادکه بستند براین هستی باطل

یک‌گردن و صد رنگ ادکردن حقها

تیغت‌چه‌فسون‌داشت‌که‌چون‌بیضهٔ طاووس

گل می‌کند از خاک شهید تو شفقها

بیدل‌ز چه‌سوداست جنون‌جوشی این‌بحر

عمری‌ست که دارد تب امواج قلقها