از جان سیرم ازانک تن میخواهد
بی یوسفِ مهر، پیرهن میخواهد
موری که به سالی بخورد یک دانه
انبار به مُهرِ خویشتن میخواهد
< شمارهٔ ۱۵
شمارهٔ ۱۳ >