این گنبد خاکستری پر اخگر
گه در خونم کشید و گه خاکستر
از غصهٔ آن کزو نمییافت خبر
از سر میشد به پای و از پای به سر
< شمارهٔ ۴۵
شمارهٔ ۴۳ >