ای کرده پسند از دو جهان چاره منت
حقّا که دریغ دارم از خویشتنت
چون بیخورشید ذرّه را نتوان دید
بیروی تو در چشم کی آید دهنت
< شمارهٔ ۶
شمارهٔ ۴ >