دل را چو به دردِ عشق افسون کردم
از شهر نهاد خویش بیرون کردم
چون راز ونیاز هر دو معجون کردم
آنگاه دوای دلِ پرخون کردم
< شمارهٔ ۹
شمارهٔ ۷ >