شمع آمد و گفتا: منِ مجنون باری
ننهم قدمی ز سوز بیرون باری
چون بر سرمّ آتشِ جهان افروز است
بالا دارد کارِ من اکنون باری
< شمارهٔ ۱۹
شمارهٔ ۱۷ >