شمع آمد و گفت: دولتم دوری بود
کان شد که مرا پردهٔ زنبوری بود
نوری که از او کار جهان نور گرفت
زان نور نصیب من همه نوری بود
< شمارهٔ ۸۴
شمارهٔ ۸۲ >