Logo



 

غزل ۱۸۴

عصمت از لعل لبت گرد هوس می گردد

فتنه مفروش که سیمرغ مگس می گردد

در بهاران همه کس همدم مرغ چمن اند

دل من هم نفس مرغ قفس می گردد

ناله ای می کشم از درد تو گاهی، لیکن

تا به لب می رسد، از ضعف نفس می گردد

بندهء عشقم و آیین دیارش، کانجا

در به در شعله به دنبالهٔ خس می گردد

از قبول است، نه از حیله، که عرفی همه شب

می کشد باده و همراه عسس می گردد

< غزل ۱۸۵

        

غزل ۱۸۳ >