Logo



 

غزل ۳۱۷

مست عشق تو که میدان طلب از شیر شود

شیر مست است که در بیشهٔ شمشیر شود

چشم شایستهٔ دیدار فرو می بندم

بر سِتم نیست اگر کار اجل دیر شود

مرد میدان تو را ناز کُشد، نی شمشیر

تا بود ناز، چرا کشتهٔ شمشیر شود

گر به عرفی نظرت نیست، تغافل چه ضرور

می توان کرد نگاهی که ز جان سیر شود

< غزل ۳۱۸

        

غزل ۳۱۶ >