Logo



 

غزل ۳۴۵

بازم به طوف کعبه احرام تازه شد

ذوقم به بوسه های لب جام تازه شد

گشتیم باز می کش و ارباب شید را

آئین طعن وشیوهٔ دشنام تازه شد

ذوقم نمانده بود ز خونابه های تلخ

اینک حلاوت همه در کام تازه شد

زنار را نیابت تسبیج می دهم

ای اهل شرع، مژده، که اسلام تازه شد

می جوشد از درون دلم چشمه چشمه خون

توفان نوح را دگر ایام تازه شد

عرفی بسی به تشنه لبی عمر باختیم

کز دُرد و صاف ساقی ام انعام تازه شد

< غزل ۳۴۶

        

غزل ۳۴۴ >