Logo



 

غزل ۲۲۴

آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر

زیر پای خود سر عجز گدای خود نگر

این چه استغنا و ناز است ، این چه کبر و سرکشیست

حسبه‌لله به سوی مبتلای خود نگر

چون خرامی غمزه را بنشان بر آن دنبال چشم

نیمکشت ناز خلقی بر قفای خود نگر

این مبین جانا که آسان پنجه صبرم شکست

زور بازوی غم مرد آزمای خود نگر

باورت گر نیست از وحشی که می‌سوزد ز تو

چاک در جانش فکن داغ وفای خود نگر

< غزل ۲۲۵

        

غزل ۲۲۳ >