Logo



 

غزل ۲۹۷

چون طفل اشک پرده در راز نیستم

از من مپوش راز که غماز نیستم

در انتظار اینکه مگر خواندم شبی

یک شب نشد که گوش بر آواز نیستم

بیخود مرا حکایت او چیست بر زبان

گر در خیال آن بت طناز نیستم

در بزم عشق نرد مرادی نمی‌زدم

زانرو که چون رقیب دغا باز نیستم

گر ترک خانمان نکنم از برای تو

وحشی رند خانه برانداز نیستم

< غزل ۲۹۸

        

غزل ۲۹۶ >