ماند به بهشت آن رخ گندم گونش
عشاق چو آدم است پیرامونش
خاقانی را نرفته بر گندم دست
عمدا ز بهشت میکند بیرونش
< رباعی شمارهٔ ۱۹۲
رباعی شمارهٔ ۱۹۰ >