دوشم ز فراق تو همه شیون بود
چشمم چو پر از خون شده پرویزن بود
بر هر مژه خونی که مرا درتن بود
چون دانهٔ نار بر سر سوزن بود
< رباعی شمارهٔ ۱۹۴
رباعی شمارهٔ ۱۹۲ >