چون پای همی تحفه برد هر جایم
وز پای به پای آمدنی میآیم
دستم شکند فلک من این را شایم
آری چو گزیز نیست باری پایم
< رباعی شمارهٔ ۳۳۲
رباعی شمارهٔ ۳۳۰ >