در کوی تو عاشقان درآیند و روند
خون جگر از دیده گشایند و روند
ما بر در تو چو خاک ماندیم مقیم
ورنه دگران چو باد آیند و روند
< رباعی شمارهٔ ۶۸
رباعی شمارهٔ ۶۶ >