بیزار شد از من شکسته همه کس
من ماندهام اکنون و همان لطف تو بس
فریاد رسی ندارم، ای جان و جهان
در جمله جهان بجز تو، فریادم رس
< رباعی شمارهٔ ۸۶
رباعی شمارهٔ ۸۴ >