دی طفلک خاک بیز غربال بدست
میزد بدو دست و روی خود را میخست
میگفت به هایهای کافسوس و دریغ
دانگی بنیافتیم و غربال شکست
< رباعی شمارهٔ ۵۵
رباعی شمارهٔ ۵۳ >