دیروز که چشم تو بمن در نگریست
خلقی بهزار دیده بر من بگریست
هر روز هزار بار در عشق تو ام
میباید مرد و باز میباید زیست
< رباعی شمارهٔ ۱۳۳
رباعی شمارهٔ ۱۳۱ >