در هجرانم قرار میباید و نیست
آسایش جان زار میباید و نیست
سرمایهٔ روزگار میباید و نیست
یعنی که وصال یار میباید و نیست
< رباعی شمارهٔ ۱۵۰
رباعی شمارهٔ ۱۴۸ >