سودای توام در جنون می زد دوش
دریای دو دیده موج خون میزد دوش
در نیم شبی خیل خیال تو رسید
ورنه جانم خیمه برون میزد دوش
< رباعی شمارهٔ ۳۷۵
رباعی شمارهٔ ۳۷۳ >