زان دم که قرین محنت وافغانم
هر لحظه ز هجران به لب آید جانم
محروم ز خاک آستانت زانم
کز سیل سرشک خود گذر نتوانم
< رباعی شمارهٔ ۴۵۸
رباعی شمارهٔ ۴۵۶ >