1  سوره حمد 1 Al-Fatiha / The Opening 
2  سوره بقره 2 Al-Baqarah / The Cow 
3  سوره آل عمران 3 Aal-i-Imran / The Family of Imran 
4  سوره نساء 4 An-Nisaa / The Women 
5  سوره مائده 5 Al-Ma'ida / The Table Spread 
6  سوره انعام 6 Al-An'aam / The Cattle 
7  سوره اعراف 7 Al-A'raaf / The Heights 
8  سوره انفال 8 Al-Anfaal / The Spoils of War 
9  سوره توبه 9 At-Tawba / The Repentance 
10  سوره يونس 10 Yunus / Jonas 
11  سوره هود 11 Hud / Hud 
12  سوره يوسف 12 Yusuf / Joseph 
13  سوره رعد 13 Ar-Ra'd / The Thunder 
14  سوره ابراهيم 14 Ibrahim / Abraham 
15  سوره حجر 15 Al-Hijr / The Rock 
16  سوره نحل 16 An-Nahl / The Bee 
17  سوره اسراء 17 Al-Israa / The Night Journey 
18  سوره كهف 18 Al-Kahf / The Cave 
19  سوره مريم 19 Maryam / Mary 
20  سوره طه 20 Ta-Ha / Ta-ha 
21  سوره انبياء 21 Al-Anbiyaa / The Prophets 
22  سوره حج 22 Al-Hajj / The Pilgrimage 
23  سوره مومنون 23 Al-Muminoon / The Believers 
24  سوره نور 24 An-Noor / The Light 
25  سوره فرقان 25 Al-Furqaan / The Criterion 
26  سوره شعراء 26 Ash-Shu'araa / The Poets 
27  سوره نمل 27 An-Naml / The Ant 
28  سوره قصص 28 Al-Qasas / The Stories 
29  سوره عنكبوت 29 Al-Ankaboot / The Spider 
30  سوره روم 30 Ar-Room / The Romans 
31  سوره لقمان 31 Luqman / Luqman 
32  سوره سجده 32 As-Sajdah / The Prostration 
33  سوره احزاب 33 Al-Ahzaab / The Clans 
34  سوره سبا 34 Saba / Sheba 
35  سوره فاطر 35 Faatir / The Originator 
36  سوره يس 36 Yaseen / Yaseen 
37  سوره صافات 37 As-Saaffaat / Those drawn up in Ranks 
38  سوره ص 38 Saad / Saad 
39  سوره زمر 39 Az-Zumar / The Groups 
40  سوره غافر 40 Al-Ghaafir / The Forgiver 
41  سوره فصلت 41 Fussilat / Explained in detail 
42  سوره شورى 42 Ash-Shura / Consultation 
43  سوره زخرف 43 Az-Zukhruf / Ornaments of gold 
44  سوره دخان 44 Ad-Dukhaan / The Smoke 
45  سوره جاثيه 45 Al-Jaathiya / Crouching 
46  سوره احقاف 46 Al-Ahqaf / The Dunes 
47  سوره محمد 47 Muhammad / Muhammad 
48  سوره فتح 48 Al-Fath / The Victory 
49  سوره حجرات 49 Al-Hujuraat / The Inner Apartments 
50  سوره ق 50 Qaaf / Qaaf 
51  سوره الذاريات 51 Adh-Dhaariyat / The Winnowing Winds 
52  سوره طور 52 At-Tur / The Mount 
53  سوره نجم 53 An-Najm / The Star 
54  سوره قمر 54 Al-Qamar / The Moon 
55  سوره الرحمن 55 Ar-Rahman / The Beneficent 
56  سوره واقعه 56 Al-Waaqia / The Inevitable 
57  سوره حديد 57 Al-Hadid / The Iron 
58  سوره مجادله 58 Al-Mujaadila / The Pleading Woman 
59  سوره حشر 59 Al-Hashr / The Exile 
60  سوره ممتحنه 60 Al-Mumtahana / She that is to be examined 
61  سوره صف 61 As-Saff / The Ranks 
62  سوره جمعه 62 Al-Jumu'a / Friday 
63  سوره منافقون 63 Al-Munafiqun / The Hypocrites 
64  سوره التغابن 64 At-Taghaabun / Mutual Disillusion 
65  سوره طلاق 65 At-Talaq / Divorce 
66  سوره تحريم 66 At-Tahrim / The Prohibition 
67  سوره ملك 67 Al-Mulk / The Sovereignty 
68  سوره قلم 68 Al-Qalam / The Pen 
69  سوره الحاقة 69 Al-Haqqah / The Reality 
70  سوره معارج 70 Al-Ma'arij / The Ascending Stairways 
71  سوره نوح 71 Nuh / Noah 
72  سوره جن 72 Al-Jinn / The Jinn 
73  سوره مزمل 73 Al-Muzzammil / The Enshrouded One 
74  سوره مدثر 74 Al-Muddaththir / The Cloaked one 
75  سوره قيامة 75 Al-Qiyamah / The Resurrection 
76  سوره انسان 76 Al-Insan / Man 
77  سوره مرسلات 77 Al-Mursalat / The Emissaries 
78  سوره نبا 78 An-Naba / The Announcement 
79  سوره نازعات 79 An-Nazi'at / Those who drag forth 
80  سوره عبس 80 Abasa / He frowned 
81  سوره تكوير 81 At-Takwir / The Overthrowing 
82  سوره انفطار 82 Al-Infitar / The Cleaving 
83  سوره مطففين 83 Al-Mutaffifin / Defrauding 
84  سوره انشقاق 84 Al-Inshiqaq / The Splitting Open 
85  سوره بروج 85 Al-Buruj / The Constellations 
86  سوره الطارق 86 At-Tariq / The Morning Star 
87  سوره الأعلى 87 Al-A'la / The Most High 
88  سوره الغاشية 88 Al-Ghaashiya / The Overwhelming 
89  سوره فجر 89 Al-Fajr / The Dawn 
90  سوره بلد 90 Al-Balad / The City 
91  سوره الشمس 91 Ash-Shams / The Sun 
92  سوره الليل 92 Al-Lail / The Night 
93  سوره الضحى 93 Ad-Dhuha / The Morning Hours 
94  سوره انشراح 94 Ash-Sharh / The Consolation 
95  سوره التين 95 At-Tin / The Fig 
96  سوره علق 96 Al-Alaq / The Clot 
97  سوره قدر 97 Al-Qadr / The Power, Fate 
98  سوره بينة 98 Al-Bayyina / The Evidence 
99  سوره الزلزال 99 Az-Zalzala / The Earthquake 
100  سوره العاديات 100 Al-Adiyat / The Chargers 
101  سوره القارعة 101 Al-Qari'a / The Calamity 
102  سوره تكاثر 102 At-Takathur / Competition 
103  سوره العصر 103 Al-Asr / The Declining Day, Epoch 
104  سوره الهمزة 104 Al-Humaza / The Traducer 
105  سوره الفيل 105 Al-Fil / The Elephant 
106  سوره قريش 106 Quraysh / Quraysh 
107  سوره ماعون 107 Al-Ma'un / Almsgiving 
108  سوره كوثر 108 Al-Kawthar / Abundance 
109  سوره كافرون 109 Al-Kafirun / The Disbelievers 
110  سوره نصر 110 An-Nasr / Divine Support 
111  سوره لهب 111 Al-Masad / The Palm Fibre 
112  سوره اخلاص 112 Al-Ikhlas / Sincerity 
113  سوره فلق 113 Al-Falaq / The Dawn 
114  سوره ناس 114 An-Naas / Mankind 

سوره احقاف

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
حم (١)حا. میم. [[«حم»: (نگا: بقره / 1).]]46:1
تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (٢)این کتاب (قرآن نام) از سوی خداوند باعزّت و باحکمت نازل می‌گردد. [[«تَنزِیلُ الْکِتَابِ ...»: (نگا: زمر / 1، غافر / 2، جاثیه / 2).]]46:2
مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى ۚ وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ (٣)ما آسمانها و زمین و آنچه در میان این دو است جز به حق و برای سرآمد معیّنی نیافریده‌ایم. (در مجموعه‌ی عالم خلقت، چیزی ناموزون و ناسنجیده و مخالف حق یافته نمی‌شود، و این مجموعه، همان گونه که سرآغازی داشته است، سرانجامی نیز دارد، و با فرا رسیدن آن دنیا فانی می‌شود، و به دنبال آن جهان دیگری شروع می‌گردد، و نتائج اعمال در آن بررسی، و پاداش و پادافره داده می‌شود) ولیکن کافران (که این حقیقت را نمی‌پذیرند و) از آنچه از آن بیم داده می‌شوند (که فرا رسیدن دادگاه بزرگ قیامت و شقاوت آخرت است) روی می‌گردانند. [[«أَجَلٍ مُّسَمّیً»: سرآمد معیّن که قیامت است (نگا: یونس / 4، روم / 8). عطف بر (الْحَقِّ) است. «عَمَّآ أُنذِرُوا»: از آنچه بیم داده شده‌اند. مراد رستاخیز و دادگاهی و حسابرسی و مکافات و مجازات آخرت است که با کتاب مقروء و تدوینی قرآن، و با کتاب منظور و تکوینی جهان، کافران هشدار و بیم داده می‌شوند، ولی نه به این توجّهی می‌کنند و نه به آن.]]46:3
قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ ۖ ائْتُونِي بِكِتَابٍ مِنْ قَبْلِ هَٰذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (٤)بگو: آیا دقّت کرده‌اید درباره‌ی چیزهائی که بجز خدا به فریاد می‌خوانید و می‌پرستید؟ به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریده‌اند؟ یا اصلاً در (آفرینش و گردش و چرخش) آسمانها مشارکتی داشته‌اند؟ (اگر فرضاً می‌گوئید بلی آنها شرکت داشته‌اند) کتابی (از کتابهای آسمانی) پیش از این (قرآن که گفتار شما را تصدیق کند) یا یک اثر علمی (و باستانی از علمای گذشته که گواهی دهد بر راستی چنین ادّعائی) برای من بیاورید، اگر راست می‌گوئید. [[«أَرَأَیْتُمْ»: آیا دیده‌اید و دقّت کرده‌اید؟ بیان کنید و مرا از پرسشِ: (چه چیزی را آفریده‌اند؟) آگاه سازید (نگا: فاطر / 40، زمر / 38). «أَرُونِی»: نشانم دهید. به من بنمائید. «شِرْکٌ»: مشارکت. شرکت (نگا: سبأ / 22، فاطر / 40) «أَثَارَةٍ»: باقیمانده و اثری که روایت گردد و گفته شود. «إِئْتُونِی بِکِتَابٍ مِّن قَبْلِ هذا»: در این قسمت، از کفّار دلیل نقلی منقول از زبان وحی آسمانی خواسته شده است. «أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ»: در این بخش، از کفّار دلیل عقلی و منطقی منقول از دانشمندان خواسته شده است.]]46:4
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ (٥)چه کسی گمراه‌تر از کسی است که افرادی را به فریاد بخواند و پرستش کند که (اگر) تا روز قیامت (هم ایشان را به فریاد بخواند و پرستش کند) پاسخش نمی‌گویند؟ (نه تنها پاسخش را نمی‌دهند، بلکه سخنانش را هم نمی‌شنوند) و اصلاً آنان از پرستشگران و به فریادخواهندگان غافل و بی‌خبرند. [[«یَدْعُو»: به فریاد بخواند. عبادت کند. الف زائدی در رسم‌الخطّ قرآنی دارد (نگا: حجّ / 12، نحل / 20، اسراء / 57). «دُعَآءِ»: به فریاد خواستن. عبادت کردن (نگا: فاطر / 13 و 14).]]46:5
وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ (٦)و زمانی که مردمان (در قیامت) گرد آورده می‌شوند، چنین پرستش‌شدگان و به فریاد خواسته‌شدگانی، دشمنان پرستشگران و به فریاد خواهندگان می‌گردند (و از ایشان بیزاری می‌جویند) و عبادت ایشان را نفی می‌کنند و نمی‌پذیرند. [[«عِبَادَةِ»: پرستش (نگا: مریم / 92). دعا. اگر (دَعَآءِ) آیه قبلی در این آیه، به صورت (عِبَادَةِ) آمده است، بدین علّت است که دعا از زمره مهمّترین عبادات است. چرا که رسول خدا فرموده است: أَلدُّعَآءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ. «دعا مغز عبادت است». «کَافِرِینَ»: انکارکنندگان. مراد بیزاری جویندگان است (نگا: قصص / 63). می‌گویند: ما بدیشان اجازه چنین کاری را نداده‌ایم و از پرستش و به فریاد خواستن آنان اطّلاعی نداشته‌ایم (نگا: مائده / 116 و 117).]]46:6
وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هَٰذَا سِحْرٌ مُبِينٌ (٧)هنگامی که آیه‌های روشن ما بر آنان خوانده می‌شود، کافران به محض این که حق و حقیقت بدیشان می‌رسد فوراً درباره‌ی آن می‌گویند: این جادوی آشکاری است. [[«بَیِّنَاتٍ»: روشن و آشکار. حال (آیات) است. «الْحَقِّ»: مراد آیات قرآن است. «لَمَّا جَآءَهُمْ»: زمانی که بدیشان می‌رسد. این بخش می‌رساند که کافران به محض شنیدن آیات، بدون هیچ گونه تدبّر و تفکّری، به آن نسبت سحر و جادو داده‌اند. «لِلْحَقِّ»: حرف لام به معنی (عَنْ) است.]]46:7
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۖ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ ۖ كَفَىٰ بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ ۖ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (٨)آیا آنان می‌گویند که: (محمّد) قرآن را از پیش خود ساخته است (و به دروغ آن را به خدا نسبت داده است؟ بدیشان) بگو: اگر من قرآن را از پیش خود ساخته باشم و آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم، (قطعاً خدا مرا به مجازات می‌رساند و) شما نمی‌توانید کمترین کاری در برابر خدا برایم بکنید (و مرا از عقاب و عذاب او برهانید. پس چگونه من چنین کاری را می‌کنم و بدین وسیله خویشتن را برای شما در معرض عذاب الهی قرار می‌دهم؟!). خداوند از هر کس دیگری بهتر می‌داند که به چه سخنانی (برای رخنه گرفتن از قرآن) فرو می‌روید (و گاهی آن را شعر، و گاهی سحر، و زمانی ساخته و بافته‌ی بشر می‌نامید، و بدان نسبتهای ناروای دیگری می‌دهید). همین بس که خداوند میان من و شما گواه باشد. (خدا صدق دعوت و تلاش در ابلاغ رسالت مرا می‌داند، و کارشکنیها و دروغ‌پردازیهای شما را نیز می‌بیند، و همین برای من و شما کافی است. از این کارها دست بکشید و به سوی خدا برگردید. خدا توبه‌کاران را می‌بخشد، و آنان را مشمول رحمت واسعه‌ی خود می‌سازد. چرا که) او بسیار بخشاینده و مهربان است. [[«أَمْ»: بلکه. آیا. «إِفْتَرَاهُ»: (نگا: یونس / 38، هود / 13 و 35). «مَا تُفِیضُونَ فِیهِ»: واژه (مَا) ممکن است موصوله بوده و به معنی نسبتهای ناروائی باشد که به پیغمبر می‌دادند. در این صورت ضمیر (ه) به (ما) برمی‌گردد. و ممکن است مصدریّه باشد، در این صورت ضمیر (ه) به قرآن یا حق برمی‌گردد، و (تُفِیضُونَ) به معنی ورود در کاری به قصد افساد است. «تُفِیضُونَ»: در آن فرو می‌روید (نگا: یونس / 61). «شَهِیداً»: گواه. مطّلع (نگا: فصّلت / 53).]]46:8
قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ (٩)بگو: من نوبرِ پیغمبران و نخستین فرد ایشان نیستم (و چیزی را با خود نیاورده‌ام که کسی پیش از من آن را نیاورده باشد. بلکه پیغمبران بیشماری پیش از من آمده‌اند و توحید و مکارم اخلاق را به انسانها رسانده‌اند و من آخرین فرد آنان و ادامه‌دهنده‌ی خطّ سیر ایشانم) و نمی‌دانم (در دنیا) خداوند با من چه می‌کند، و با شما چه خواهد کرد. (آیا سرنوشت من و شما در همین دنیا چگونه خواهد بود؟ زندگی چگونه خواهد گذشت؟ من پیش از شما و یا شما پیش از من می‌میرید؟ من ایمان آوردن همه شما و یا اکثر شما را می‌بینم و یا نمی‌بینم؟ لحظه‌ها و روزها و هفته‌ها و ماهها و سالهای آینده غیب است و من غیب نمی‌دانم). من جز از چیزی که به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم، و من جز بیم‌دهنده‌ی آشکاری نیستم. [[«بِدْعاً»: نوبر. نوظهور. نخستین چیزی که پیش از آن چنین چیزی دیده نشده باشد. «بِدْعاً مِّنَ الرُّسُلِ»: نوبر و نخستین فرد پیغمبران. «مَآ أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ»: این بخش از آیه بیانگر بشریّت پیغمبر است، و او بنده‌ای از بندگان است و غیب نمی‌داند، و مالک نفع و ضرری برای خود و برای دیگران نمی‌باشد جز بدان اندازه که خدا بخواهد (نگا: انعام / 50، اعراف / 188، هود / 31، نمل / 65). «نَذیرٌ مُبینٌ»: (نگا: اعراف / 184، حجر / 89، حجّ / 49).]]46:9
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَكَفَرْتُمْ بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (١٠)بگو: به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خدا باشد و شما بدان ایمان نیاورید، و کسانی از بنی‌اسرائیل بر همچون کتابی گواهی دهند و ایمان بیاورند، و شما تکبّر بورزید (و خویشتن را بزرگتر از این بدانید که از آن پیروی کنید، آیا شما به خود ظلم نمی‌کنید؟). بی‌گمان خداوند ظالمان را (به سوی خیر و به راه سعادت) رهنمود نمی‌سازد. (ظالمانی که راستای راه حق را می‌بینند و آن را در پیش نمی‌گیرند). [[«کَانَ»: ضمیر مستتر در (کَانَ) و (ه) در واژه‌های (بِهِ) و (مِثْلِهِ) به قرآن برمی‌گردد. «شَهِدَ شَاهِدٌ»: برخی گفته‌اند مراد یکی از علمای برجسته یهود به نام عبدالّله بن سلام است که بعدها در مدینه ایمان آورد و این آیه مدنی است و به فرمان رسول در اینجا قرار داده شده است. ولی اصل این است که مراد از (شاهد) یک گواه، یا نفر نبوده بلکه مراد بیش از یکی، یعنی گروهی و جماعتی است (نگا: شربینی). چرا که مشرکان مکّه می‌گفتند که اگر کتابی برای ایشان نازل شود، از اهل کتاب راهیاب‌تر خواهند بود (نگا: انعام / 157). «عَلی مِثْلِهِ»: در پرتو رهنمودهای کتابی همچون قرآن که مراد تورات است. همچون قرآن، یعنی خود قرآن. «إِن کَانَ مِنْ عِندِاللهِ وَ کَفَرْتُم بِهِ»: جواب شرط محذوف است، مثل: أَلَیْسَ قَدْ ظَلَمْتُمْ؟ أَلَسْتُمْ ظَالِمِینَ؟]]46:10
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ ۚ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَٰذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ (١١)کافران (تمسخرکنان) درباره‌ی مؤمنان می‌گویند: اگر (قرآن که برنامه‌ی اسلام است) چیز خوبی بود، هرگز آنان برای رسیدن به آن از ما پیشی نمی‌گرفتند (و ما قبل از ایشان به اسلام می‌گرویدیم و به قرآن ایمان می‌آوردیم. چرا که ما سران قوم بوده و از عقل برتری و خردمندی بیشتری برخورداریم). چون خودشان به وسیله‌ی آن هدایت و راهیاب نشده‌اند، می‌گویند: این همان دروغهای قدیمی است (و از افسانه‌های کهن فراهم آمده است). [[«لِلَّذِینَ آمَنُوا»: در حق مؤمنین. درباره مؤمنان. حرف لام به معنی (عَنْ) است (نگا: آیه 7). «لَوْ کَانَ خَیْراً»: اگر قرآن چیز خوبی بود. «إِذْ»: چرا که. واژه (إِذْ) به معنی لام تعلیل است (نگا: کهف / 16، زخرف / 39). «إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ»: به خاطر عدم هدایتشان به قرآن. «إِفْکٌ قَدِیمٌ»: دروغ قدیمی. مرادشان افسانه‌ای از نوع افسانه‌های پیشینیان است.]]46:11
وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً ۚ وَهَٰذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَىٰ لِلْمُحْسِنِينَ (١٢)پیش از قرآن، کتاب موسی (تورات) پیشوا و رحمت بوده، و (هم‌اینک) این (قرآن) کتاب (دین و شریعت) است که تصدیق‌کننده (ی تورات و سایر کتابهای آسمانی) و به زبان عربی است تا وسیله‌ی بیم دادن ستمگران و مژده دادن نیکوکاران باشد. [[«مِن قَبْلِهِ»: پیش از قرآن. «إِمَاماً وَ رَحْمَةً»: پیشوا و رحمت. حال (کِتَابٌ) است (نگا: هود / 17). یعنی وسیله اقتدا در دین و شریعت، و مایه و سبب رحمت برای مردمان بوده است. «هذا کِتَابٌ»: این قرآن دین و شریعت است. (هذا) مبتدا و (کِتَابٌ) خبر است. «مُصَدِّقٌ»: تصدیق‌کننده تورات و کتابهای آسمانی پیشین. صفت کتاب است (نگا: انعام / 92). «لِسَاناً عَرَبِیّاً»: به زبان عربی. (لِسَاناً) حال، و (عَرَبِیِّاً) صفت است (نگا: نحل / 103، شعراء / 195). واژه (لِسَاناً) می‌تواند منصوب به نزع خافض باشد. «لِیُنذِرَ ...»: محلاًّ منصوب و مفعول‌له است. «بُشْری»: تقدیراً منصوب، عطف بر محل (لِیُنذِرَ) است.]]46:12
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (١٣)کسانی که می‌گویند: پروردگار ما تنها یزدان است، سپس (بر این توحید و یکتاپرستی) ماندگار می‌مانند، نه ترسی بر آنان است و نه غمگین می‌گردند. [[«إِنَّ الَّذِینَ ...»: (نگا: فصّلت / 30).]]46:13
أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (١٤)آنان به پاداش کارهائی که می‌کنند، ساکنان بهشت بوده و جاودانه در آن می‌مانند. [[«جَزَآءً»: مفعول‌له است (نگا: اعراب القرآن انباری).]]46:14
وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ۖ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (١٥)ما به انسان دستور می‌دهیم که به پدر و مادر خود نیکی کند. چرا که مادرش او را با رنج و مشقّت حمل می‌کند، و با رنج و مشقّت وضع می‌کند، و دوران حمل و از شیر بازگرفتن او سی ماه طول می‌کشد. (آن گاه دوران سخت مراقبت و پاسخگوئی به نازها و نیازهای کودکانه و جوانانه و مخارج ازدواج و تهیّه‌ی کار و مسکن و غیره فرا می‌رسد) تا زمانی که به کمال قدرت و رشد عقلانی می‌رسد، و به چهل سالگی پا می‌گذارد. (بدین هنگام انسان لایق و باایمان رو به آستانه‌ی آفریدگار جهان می‌کند و) می‌گوید: پروردگارا! به من توفیق عطاء فرما تا شکر نعمتی را به جای آورم که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای، و کارهای نیکوئی را انجام دهم که می‌پسندی و مایه‌ی خوشنودی تو است، و فرزندانم را صالح گردان و صلاح و نیکوئی را در میان دودمانم تداوم‌بخش. من توبه می‌کنم و به سوی تو برمی‌گردم، و من از زمره‌ی مسلمانان و تسلیم‌شدگان فرمان یزدانم. [[«وَصَّیْنَا»: سفارش کردیم. در اینجا مفهوم امری دارد و معنی چنین می‌شود: دستور مؤکّد می‌دهیم. «إِحْسَاناً»: مفعول مطلق فعل محذوفی و تقدیر چنین است: وَ وَصَّیْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ أَن یُحْسِنَ اِحْسَاناً. «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً»: مادرش او را با ناراحتی و مشقّت حمل کرده است. این که قرآن در اینجا تنها از ناراحتیهای مادر سخن به میان آورده و سخنی از پدر در میان نیست، بدان خاطر است که مادر سهم بیشتری در تحمّل مشکلات فرزند دارد. واژه (کُرْهاً) حال (أُمُّ) است. «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»: در حالی که حمل او و از شیر بازگرفتن او روی هم سی ماه است. این بخش با توجّه به آیه 233 سوره بقره بیانگر این حکم است که حدّاقلّ حمل شش ماه است و با موازین علم پزشکی هم سازگار است (نگا: المنتخب، نمونه). «فِصَال»: از شیر بازگرفتن (نگا: لقمان / 14). «أَوْزِعْنی»: توفیقم ده. به من الهام کن. شور و شوق آن را در من به وجود آور (نگا: نمل / 19). «أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی»: فرزندانم را شایسته و نیکو گردان، و نیک بودن و خوب بودن را در میان دودمانم تداوم بخش.]]46:15
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ ۖ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ (١٦)آنان کسانیند که کارهای خوبشان را می‌پذیریم و کلّیّه‌ی اعمال نیکشان را همسان نیک‌ترین آنها می‌گیریم، و همچون سایر بهشتیان از بدیها و گناهانشان درمی‌گذریم، این وعده‌ی راستینی است که پیوسته بدیشان داده شده است. [[«نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا»: مراد این است که خداوند از روی لطف، خوب و خوبتر و خوبترین اعمالشان را به حساب خوبترین کردارشان می‌گیرد و پاداش می‌دهد (نگا: نور / 38، عنکبوت / 7، زمر / 35). «فِی أَصْحَابِ الْجَنَّةِ»: همراه با سایر بهشتیان. حرف (فِی) به معنی (مَعَ) است. «وَعْدَ»: مفعول مطلق فعل محذوفی است و تقدیر چنین است: وَعَدَهُمُ اللهُ وَعْدَ الصِّدْقِ. «الصِّدْقِ»: صادق و راستین.]]46:16
وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (١٧)کسی که به پدر و مادرش (که او را دعوت به ایمان و باور به آخرت می‌کنند) می‌گوید: وای بر شما! آیا به من خبر می‌دهید که من (زنده گردانده می‌شوم و از گور) بیرون آورده می‌شوم؟ در حالی که پیش از من اقوام و ملّتهائی از جهان رفته‌اند (و هرگز زنده نشده‌اند و به زندگی دوباره برنگشته‌اند). آنان پیوسته خدا را به یاری می‌خوانند (و به سبب گناهان زیاد و سخنان کفرآمیزش، خدایا خدایا می‌کنند، و فرزندشان را به ایمان دعوت می‌نمایند و می‌گویند:) وای بر تو! وعده‌ی خدا حق است، ایمان بیاور. او می‌گوید: این سخنها چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست. [[«الَّذِی قَالَ لِوَالِدَیْهِ»: آن کسی که به پدر و مادر خود گفت. مراد شخص معیّنی نیست. بلکه مراد همه کسانی است که چنین صفاتی داشته باشند. یعنی ناباور و پرخاشگر و یاوه‌سرا باشند. «خَلَتْ»: گذشته است. رفته است. «الْقُرُون»: قومها و ملّتها و نسلها (نگا: یونس / 13، هود / 116، اسراء / 17). «هُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللهَ»: آنان خدا را به کمک و یاری می‌طلبند. ایشان به سبب سخنان کفرآمیز و گناه آلود او، خدایا خدایا می‌کنند و از خدا می‌خواهند او را به پذیرش دین و ایمان رهنمود فرماید.]]46:17
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ (١٨)آنان کسانیند که فرمان عذاب الهی راجع بدیشان و همه‌ی ملّتهای انسان و پری پیش از ایشان صادر شده است. واقعاً آنان زیانمندند. (چرا که آخرت را باخته‌اند). [[«حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ»: (نگا: فصّلت / 25).]]46:18
وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا ۖ وَلِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ (١٩)همه (ی مؤمنان و کافران) دارای درجاتی (و درکاتی) هستند بر طبق اعمالی که انجام داده‌اند، تا بدین‌وسیله خداوند جزا و سزای رفتار و کردارشان را به تمام و کمال و بی کم و کاست بدهد و هیچ گونه ستمی بدیشان نشود. [[«لِکُلٍّ»: برای هر یک از دو گروه کافر و مؤمن. «دَرَجَاتٌ»: از باب تغلیب، مراد هم درجات بهشتیان و هم درکات دوزخیان است. «لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ»: حرف (ل) برای تعلیل است. (یُوَفِّیَهُمْ) منصوب به (أَنْ) مقدّر است. جار و مجرور متعلّق به محذوفی است و تقدیر چنین است: جَازَاهُمُ اللهُ بِذلِکَ لِیُوَفِّیَهُمْ. حرف (و) حالیّه، و جمله (هُمْ لا یُظْلَمُونَ) حال مؤکّده است.]]46:19
وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ (٢٠)روزی (را خاطرنشان ساز که در آن) کافران به آتش دوزخ نزدیک گردانده می‌شوند و به آن عرضه می‌گردند. (در این وقت بدیشان گفته می‌شود:) شما لذائذ و خوشیهای خود را در زندگی دنیای خویش برده‌اید و کام برگرفته‌اید (و برای امروز چیزی باقی نگذاشته‌اید. لذا حالا بهره‌ای از نعمتها و خوشیها ندارید، و) امروزه شما به سبب استکباری که به ناحق در زمین می‌کردید، و به علّت گناهان و تمرّدی که می‌ورزیدید، با عذاب خوارکننده و ذلّت‌باری جزا داده می‌شوید. [[«یُعْرَضُ»: عرضه می‌گردند. «أَذْهَبْتُمْ»: برده‌اید. «عَذَابَ الْهُونِ»: (نگا: انعام / 93، فصّلت / 17). «کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ»: تکبّر می‌ورزیدید. خویشتن را بالاتر از آن می‌دیدید که ایمان بیاورید و دین خدا را بپذیرید.]]46:20
وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (٢١)(ای محمّد! برای مشرکان مکّه بیان کن سرگذشت هود) برادر (دلسوز و مهربان قوم خود) عاد را. بدان گاه که در سرزمین ریگستان احقاف (واقع در جنوب جزیره‌ی عربستان و نزدیکی یمن) قوم خود را (از عذاب خدا) بیم داد و گفت: جز خداوند یگانه را نپرستید، چرا که از عذاب روز بزرگ، بر شما هراسناکم. پیش از او هم در گذشته‌های نزدیک و دور پیغمبرانی آمده بودند (و مردمان را از عذاب استیصال دنیوی و عقاب اخروی ترسانده بودند). [[«الأحْقَافِ»: نام سرزمینی است در جنوب شرقی جزیرة‌العرب، برخی از باستان‌شناسان، از روی نوشته‌هائی که به دست آمده است، احقاف را در شرق عَقَبه می‌دانند و با إرَم مذکور در قرآن یکی می‌شمارند (نگا: المنتخب). احقاف، از لحاظ لغوی، جمع حِقْف، ریگزار. دارای شنهای روان. «مِن بَیْنِ یَدَیْهِ»: مراد گذشته‌های نزدیک است. یا مراد پیغمبرانی است که هم‌عصر با او بوده و از همان چیزهائی قوم خود را بیم داده‌اند که او بیم داده است. «مِنْ خَلْفِهِ»: مراد گذشته‌های دور است. «عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»: عذاب ریشه‌کن‌کننده و از میان برنده دنیوی، یا عذاب سخت و طاقت‌فرسای اخروی.]]46:21
قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (٢٢)(قوم عاد بدو پاسخ دادند و) گفتند: آیا تو آمده‌ای که با دروغهای خود، ما را از خدایانمان برگردانی؟! اگر از راستگویانی، عذابی را که ما را از وقوع آن می‌ترسانی بر سر ما بیاور. [[«لِتَأْفِکَنَا»: تا ما را منصرف کنی و برگردانی.]]46:22
قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَٰكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ (٢٣)هود گفت: این را تنها خدا می‌داند و بس. من چیزی را به شما می‌رسانم که برای آن فرستاده شده‌ام. (وظیفه‌ی من ابلاغ رسالت و رساندن پیام آسمانی است) ولیکن می‌بینم که شما مردمان نادانی هستید (چرا که وظیفه‌ی پیغمبران را نمی‌دانید، و عجیب‌تر این که خواستار زود فرا رسیدن عذاب و بلای کردگارید). [[«الْعِلْمُ»: آگاهی. مراد آگاهی از وقوع قیامت، یا اطّلاع از موعد عذاب استیصال دنیوی است. «تَجْهَلُونَ»: نمی‌دانید. یعنی وظیفه انبیاء را نمی‌دانید، یا چون نادانید شتاب دارید که عذاب خدا هرچه زودتر در رسد.]]46:23
فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هَٰذَا عَارِضٌ مُمْطِرُنَا ۚ بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ ۖ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (٢٤)هنگامی که ابری را دیدند که در افق آسمان گسترده می‌شود و به سوی سرزمینهای ایشان رو می‌آورد (خوشحال شدند و) گفتند: این ابر بر ما باران را می‌باراند. (هود بدیشان گفت: چنین نیست). بلکه این همان چیزی است که آن را بشتاب می‌خواستید. تندبادی است که عذاب دردناکی به همراه آورده است! [[«عَارِضاً»: ابر. ابری که در عرض آسمان، یعنی در کرانه‌های افق پهن می‌شود و سپس بالا می‌آید. چه بسا از نشانه‌های ابرهای باران‌زا باشد. «مُسْتَقْبِلَ»: روآورنده. آینده. «أَوْدِیَة»: جمع وادی، دره‌ها (نگا: رعد. 17). مراد سرزمینها است (نگا: ابراهیم / 37، نمل / 18، قصص / 30، توبه / 121). «مُمْطِر»: بارنده.]]46:24
تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا فَأَصْبَحُوا لَا يُرَىٰ إِلَّا مَسَاكِنُهُمْ ۚ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ (٢٥)(تندبادی است که) همه چیز را به فرمان پروردگارش درهم می‌کوبد و نابود می‌سازد. پس (از چندی، تندباد ایشان را دربر گرفت و هلاک گشتند و) به گونه‌ای درآمدند که جز خانه‌هایشان چیزی به چشم نمی‌خورد! ما این سان مردمان بزهکار را سزا و کیفر می‌دهیم. [[«تُدَمِّرُ»: درهم می‌کوبد. ویران و نابود می‌سازد. «أَصْبَحُوا»: گشتند و شدند.]]46:25
وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (٢٦)ما قوم عاد را از امکاناتی برخوردار کرده بودیم که چنین امکاناتی را به شما نداده‌ایم. ما بدیشان گوشها و چشمها و دلهائی داده بودیم (که در درک و دید و تشخیص واقعیّتها آنان را قویتر از دیگران می‌کرد). امّا گوشها و چشمها و دلهایشان سودی بدانان نبخشید، چرا که آیات خدا را تکذیب می‌کردند و (رهنمودهای پیغمبران را نمی‌پذیرفتند. سرانجام همان) چیزی ایشان را فرو گرفت که مسخره‌اش می‌دانستند (و آن عذاب خدا بود). [[«مَکَّنَّاهُمْ»: مکانت و قدرتشان دادیم. از امکاناتی برخوردارشان کردیم. مراد قدرت مادی و معنوی است. از نظر ثروت و دارائی، و از لحاظ فرهنگ و دانش، برتر از اهل مکّه و بسیاری از مردم بودند (نگا: فجر 6 - 8). «إِنْ»: حرف نافیه است و به معنی (ما). «إِذْ»: چرا که. زیرا که. «حَاقَ»: فرو گرفت (نگا: انعام / 10، هود / 8، نحل / 34).]]46:26
وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا مَا حَوْلَكُمْ مِنَ الْقُرَىٰ وَصَرَّفْنَا الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (٢٧)(ای اهل مکّه!) ما برخی از اقوامی را هلاک کرده‌ایم که در گرداگرد شما می‌زیسته‌اند، و ما آیات خود را به صورتهای گوناگون (برای آنان) بیان می‌داشته‌ایم تا (از کفر و فسق و فجور) برگردند (و آنان نمی‌پذیرفته و سرکشی می‌کرده‌اند). [[«مَا حَوْلَکُم مِّنَ الْقُری»: از قبیل، عاد در احقاف در قسمت جنوبی جزیرة‌العرب، قوم ثمود در حجر واقع در شمال جزیره، قوم سبأ در یمن، قوم شعیب در مدین که بر سر راه شام است، و قوم لوط در نواحی شام. «صَرَّفْنَا»: به گونه‌های مختلف و شیوه‌های گوناگون بیان داشته‌ایم.]]46:27
فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا آلِهَةً ۖ بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ ۚ وَذَٰلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ (٢٨)پس چرا آن معبودهائی که سوای الله برای نزدیکی به الله، به خدائی گرفته بودند، (در این لحظات سخت و حسّاس) یاریشان نکردند؟! (نه تنها آنان را یاری ندادند) بلکه از ایشان گم و گور شدند! این (چیزی که بر سرشان آمد نتیجه‌ی) دروغ و افترای ایشان بود. [[«فَلَوْ لا»: پس چرا؟ از چه روی؟ «قُرْبَاناً»: برای تقرّب و نزدیکی به خدا. مفعول‌له، یا حال است. «آلِهَةً»: مفعول دوم (إِتَّخَذُوا) است و مفعول اوّل آن محذوف است که (آلِهَةً) است. یعنی إِتَّخَذُوا آلِهَتَهُمْ ... آلِهَةً.]]46:28
وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا ۖ فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ (٢٩)(ای پیغمبر! خاطرنشان ساز) زمانی را که گروهی از جنّیان را به سوی تو روانه کردیم تا قرآن را بشنوند. هنگامی که حاضر آمدند، به یکدیگر گفتند: خاموش باشید و گوش فرا دهید. هنگامی که (تلاوت قرآن) به پایان آمد، به عنوان مبلّغان و دعوت‌کنندگان (همجنسان خود، به آئین آسمانی) به سوی قوم خود برگشتند. [[«صَرَفْنَا»: متوجّه ساختیم. «نَفَراً»: جماعت. گروه. تعدادی میان سه تا چهل کس (نگا: المصحف المیسّر). «أَنصِتُوا»: از مصدر (إنصَات) یعنی خاموش بودن برای گوش فرا دادن (نگا: اعراف / 204). «حَضَرُوهُ»: در خدمتش حاضر آمدند. ضمیر (ه) به قرآن و یا پیغمبر برمی‌گردد. «مُنذِرینَ»: بیم‌دهندگان. یعنی این گروه با شنیدن قرآن مسلمان شدند و برای تبلیغ اسلام و اشاعه خبر دین جدید به سوی همنوعان خود برگشتند و داعیان الی‌الله شدند.]]46:29
قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَىٰ طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ (٣٠)اینان گفتند: ای قوم ما! ما به کتابی گوش فرا دادیم که بعد از موسی فرستاده شده است و کتابهای پیش از خود را تصدیق می‌کند (و هماهنگ با کتابهای آسمانی پیشین است)، و به سوی حق رهنمود می‌کند و به راه راست راه می‌نماید. [[«أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسی»: این که می‌بینیم سخنی از کتاب عیسی یعنی انجیل در میان نیست، بدان خاطر است که تورات کتاب اصلی و متّفق علیه یهودیان و مسیحیان است و انجیل تابع تورات است و حتّی مسیحیان احکام شرائع خود را از آن گرفته و می‌گیرند. بعضی هم گفته‌اند، این گروه از جنّیان از بعثت عیسی و نزول انجیل آگاه نبوده‌اند.]]46:30
يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (٣١)ای قوم ما! سخنان فراخواننده‌ی الهی را بپذیرید، و به او ایمان بیاورید، تا خدا گناهانتان را بیامرزد و شما را در پناه خویش (محفوظ و مصون از عذاب سخت آخرت) دارد. [[«أَجِیبُوا»: پاسخ مثبت دهید. «دَاعِیَ اللهِ»: مراد از داعی الهی، پیغمبر اسلام است. «یَغْفِرْ»: فاعل این فعل، خدا است (نگا: آل‌عمران. 31 و 135). «مِن ذُنُوبِکُمْ»: حرف (مِنْ) زائد است و برای تأکید می‌باشد.]]46:31
وَمَنْ لَا يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءُ ۚ أُولَٰئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ (٣٢)هر کس هم سخنان فراخواننده‌ی الهی را نپذیرد، نمی‌تواند خدای را از دستیابی به خود در زمین ناتوان کند (و خویشتن را از چنگال عذاب الهی پناه دهد، و از دست انتقام او بگریزد)، و برای او جز خدا هیچ ولیها و یاورهائی نیست. چنین کسانی در گمراهی آشکاری هستند. [[«لَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی‌الأرْضِ»: (نگا: هود / 20، نور / 57، عنکبوت / 22).]]46:32
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَىٰ ۚ بَلَىٰ إِنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (٣٣)آیا نمی‌دانند خدائی که آسمانها و زمین را آفریده است و در آفرینش آنها خسته و درمانده نشده است، می‌تواند مردگان را زنده کند؟! آری، او بر هر کاری توانا است. [[«لَمْ یَعْیَ»: درمانده نشده است. از ماده (عیی).]]46:33
وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَلَيْسَ هَٰذَا بِالْحَقِّ ۖ قَالُوا بَلَىٰ وَرَبِّنَا ۚ قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (٣٤)روزی کافران را به کنار دوزخ می‌برند و ایشان را بر آن عرضه می‌کنند (و بدیشان گفته می‌شود:) آیا این حقیقت ندارد؟! می‌گویند: بلی، سوگند به پروردگارمان. خدا بدیشان می‌گوید: پس به سبب کفر و ناباوریتان عذاب را بچشید. [[«یُعْرَضُ»: (نگا: غافر / 46، احقاف / 20).]]46:34
فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ ۚ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ ۚ بَلَاغٌ ۚ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ (٣٥)پس (در برابر اذیّت و آزار کافران) شکیبائی کن، آن گونه که پیغمبران أُولُواالعزم (در سختیها) شکیبائی کرده‌اند، و برای (عذاب) آنان شتاب مکن. روزی که ایشان چیزی را مشاهده می‌کنند که بدیشان وعده داده می‌شد، انگار که آنان مدّتی از یک روز در دنیا مانده‌اند (و زندگی کرده‌اند. این قرآن) ابلاغ است و بسنده است. مگر جز مردمان گناهکار و سرکش از اطاعت خدا، هلاک می‌گردند؟! [[«اِصْبِرْ»: شکیبائی کن. مراد از صبر مطلوب در اینجا علاوه از تحمّل رنجها و دردها، مهلت و فرصت دادن به مردمان و انتظار کشیدن است. یعنی ایشان را نفرین نکردن و درخواست عذاب استیصال ننمودن و با عجله مرگ و نابودیشان را خواستار نشدن. «اَلْعَزْم»: اراده محکم و استوار. تصمیم. ثابت و پایدار. «أُوْلُواْ الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»: پیغمبرانی که دارای اراده استوار و ثبات و پایداری بوده‌اند. حرف (مِنْ) تبعیضیّه است، و اشاره به گروه خاصّی از پیغمبران بزرگ است که صاحب شریعت جدید و آئین تازه بوده‌اند و با گرفتاریها و مشکلات بیشتری روبرو شده‌اند. برخی آنان را پنج نفر می‌دانند که عبارتند از: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمّد: بعضی تعداد آنان را بیشتر دانسته‌اند. بعضی هم (مِنْ) را بیانیّه به حساب آورده و همه پیغمبران را أُولُواالعزم بشمار آورده‌اند. «لَمْ یَلْبَثُوا ...»: (نگا: روم / 55، یونس / 45). «بَلاغٌ»: ابلاغ. تبلیغ. بسنده. خبر مبتدای محذوف است: هذَا الْقُرْآنُ بَلاغٌ. این قران تبلیغ آسمانی و بسنده برای زندگی مردمان است. این قرآن آخرین ابلاغ و اخطار است! بپائید به سوی خدا برگردید و بیائید.]]46:35