احوالِ جهان سخت عجیب افتادهست
زیرکتر عقل بینصیب افتادهست
چون نیست بجز تحیرِ آخر کار
بیمارترین کسی طبیب افتادهست
< شمارهٔ ۸
شمارهٔ ۶ >