ای دست تو در جفا چو زلف تو دراز
وی بیسببی گرفته پای از من باز
دی دست زاستین برون کرده به عهد
وامروز کشیده پای در دامن ناز
< رباعی شمارهٔ ۲۴۲
رباعی شمارهٔ ۲۴۰ >