با دل گفتم کهای همه قلاشی
چونی و چگونهای کجا میباشی
دل دیده پرآب کرد و گفتا که خموش
در خدمت خیل دختر جماشی
< رباعی شمارهٔ ۴۲۱
رباعی شمارهٔ ۴۱۹ >