ای محنت هجر بر دلم سرنایی
وی دولت وصل از درم درنایی
از بخت چو هیچ کار برمیناید
ای جان ستیزه کار هم برنایی
< رباعی شمارهٔ ۴۴۲
رباعی شمارهٔ ۴۴۰ >